رد: يا من انسلختم عن أصلكم القومي
وهذا موقع بلوشي ايراني باللغة الفارسية يتكلم عن تاريخ البلوش .. ولو كانت للبلوش لغة رسمية قومية حقيقية لكتبوا بالبلوشية
اخبار بلوچستان
اخبار ایران و جهان
نگاه دیگر
مطالب عمومی
روز سی ام
فرهنگ و هنر بلوچستان
› کتاب ها
› نامداران بلوچستان
› خوراکیهای بلوچی
› جغرافیا و تاریخ بلوچستان
› ضرب المثل های بلوچی
› فرهنگ بلوچستان
ورزش
گزیده نظرات
خبرنامه
پست الکترونیک : صفحه نخست | فرهنگ و هنر بلوچستان | فرهنگ بلوچستان | نژاد
نژاد
12 April, 2008 02:57:00
اندازه متن:
اکثر صاحبنظران ساکنان بومی بلوچستان فعلی را پیش از مهاجرت بلوچها به آنجا «دراویدین» می دانند و «براهویی های» امروزی را که به زبان دراویدی سخن می گویند به احتمال قوی فرزندان و بازماندگان دراویدیها می توان دانست .[1] همانطور که در بخش تاریخی این سرزمین توضیح دادیم هردوت ساکنان مکا را میکوی (Mikoi) می داند. که همین قوم نام مکاومکران امروزی را از خود به جای گذاشته است .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ریچارد فرای ، همان کتاب ، ص.ص45و13.
در متون دوره ساسانیان نام بلوچها بصورت اسم جمع (Balōčān) در بعضی از نوشته های پهلوی از جمله «شهرستانهای ایران» آمده است.[1] ولی بدرستی جایگاه این قوم را معرفی نمی کنند. از این منابع که بگذریم بهترین شرح را شاهنامه فردوسی راجع به بلوچها در اختیار ما می گذارد . در شاهنامه در دو بخش اساطیری و حماسی از بلوچها یاد شده است. در بخش اساطیری برای اولین بار از بلوچها در سپاه کیکاووس و تحت امر سیاوش نام می برد که برای جنگ علیه افراسیاب تورانی آماده می شدند :
گزین کرد از آن نامداران سوار
دلیران جنگی ده و دو هزار
هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ
ز گیلان جنگی و دشت سروچ
سپرور پیاده ده و دو هزار
گزین کردشاه از در کارزار
از ایران هر آنکس که گوزاده بود
دلیر و خردمند و آزاده بود[2]
همچنین در جایی دیگر به هنگام لشکر کشی کیخسرو علیه افراسیاب چنین آمده است :
پس گستهم اشکش تیز گوش
که با زور و دل بود و با فر و هوش
یکی گرزدار از نژاد همای
به راهی که جستیش بودی بپای
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
که کس در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
سپه دارشان بود رزم آزمای
کزو بود گاه و نیکویی به جای
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
بسی آفرین کرد بر شهریار
بدان شادمان گردش روزگار
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
بدید آن سپه را زده بر دو میل[3]
در دوران اساطیری از مکران نیز سخن به میان آمده است و آن هنگامی است که کیخسرو از چین به ایران باز می گشت :
بیامد چو نزدیک مکران رسید
ز لشکر جهاندیده ای برگزید
بر شاه مکران فرستاد و گفت
که با شهریاران خرد باد جفت
خروش ساز راه سپاه مرا
بخوبی بیارای گاه مرا - والخ[4]
از تمام این اشعار چنین بر می آید : 1) بلوچها یکی از اقوام ایرانی مانند پارسها و دیگران هستند . 2) بلوچها با گیلان و دشت سروچ ارتباط دارند . 3) در مکران (بلوچستان فعلی) قومی دیگر می زیستند که با کیخسرو سر جنگ داشتند . شاه مکران دراین جنگ کشته شد و کشورش غارت شد . 4) در این حملات اشکش که فرمانده بلوچها بود نقش عمده داشت و همانطور که در شاهنامه آمده است کیخسرو به اشکش دستور داد که برای مدتی در مکران بماند :
به اشکش بفرمود تا با سپاه
بمکران بباشد یکی چند گاه[5]
بنابراین می توان نتیجه گرفت که بلوچها از این زمان است که با بلوچستان ارتباط می یابند ، شاید اولین آشنایی و اقامتشان در بلوچستان باشد . این اقامت به این معنی نیست که همه بلوچها در این زمان به بلوچستان کوچیدند بلکه صرفا نخستین برخورد بلوچها با این سرزمین است .
از دوران اساطیری که بگذریم در دوران روشن تاریخی یعنی حکومت ساسانیان نیز در شاهنامه از بلوچها یاد شده است اما نه در بلوچستان بلکه در نقاط شمالی ایران :
به راه اندر آگاهی آمد به شاه
کز بلوچی جهانی سیاه
ز بس کشتن و غارت و تاختن
زمین را به آب اندر انداختن
ز گیلان تباهی فزون است از این
ز نفرین پراکنده شده آفرین – والخ[6]
در نتیجه انوشیروان شاه ساسانی به کار قتل عام بلوچها پرداخت . و از این پس است که به احتمال قریب به یقین آنها به نقاط مرکزی و جنوبی تر ایران مهاجرت می کنند. با این حال بلوچها در دوران ساسانیان قومی ایرانی محسوب می شوند و در ردیف اقوامی چون گیلانیان آمده اند . فردوسی در جایی دیگر به هنگام استقبال از سفیر چین از بلوچها یاد میکند :
فرستاده را جایگه ساختند
ستودند و بسیار بنواختند
چو خوان و می آراستی میگسار
فرستاده را خواستی شهریار
ببودند یک ماه نزدیک شاه
به ایوان بزم و به نخجیرگاه
یکی بارگه ساخت روزی به دشت
ز گرد سواران هوا تیره گشت
همه مرزبانان زرین کمر
بلوچی و گیلی و برزین سپر[7]
سوای از اشاراتی که به بلوچها در شاهنامه شده است مورخین و جغرافی نگاران قرون نخستین اسلامی از بلوچها یاد کرده اند . همه انان متفق القول اند که بولچها (بلوص) قومی هستند که در کوه قفص ساکنند ، پیشه شان گله بانی است . در توضیح کوه قفص ناحیه کوهستانی جنوب کرمان و فارس را ذکر می کنند. [8] اما همین مورخان و جغرافی نگاران به هنگام ذکر فتوحات اسلامی در مکران هیچ اشاره ای به سکونت بلوچها در آنجا نمی کنند. همانطور که می دانیم مکران از زمان خلافت خلیفه دوم فتح می شود و همیشه به عنوان سرزمینی مخاطره آمیز در ذهن حکمرانان عرب مسلمان تصور شده است . « اعشی همدان » درباره مکران می گوید :
تو سوی دیار مکران ره می سپری
چه دور است راه رسیدن و بازگشت آن
مرا به مکران نیازی نیست ، و نه
به غزای در آن و نی به تجارتش
به مکران نرفته ام ، لیک درباره اش شنیده ام
حدیثی کز یاد آن هماره مکدرم
و آن چنین بود که انبوه در آن گرسنه ماند
و اندک دستخوش تباهی گردد[9]
در حالی که بلوچها در آن زمان بخونی شناخته می شدند و در زمان خلیفه دوم در کوههای شرق کرمان بسر می بردند .[10] حال اگر با توجه به روایات شاهنامه ، نوشته های مورخین و جغرافی نگاران بلوچستان مهاجرت کرده اند ؟ داشمندانی چون برتون(sir Burton) (1877 م) ، لاسن (Lāsen) (1842م)، اشپینگل (1898م) و بویژه لانگورث دیمز بلوچها را آریایی دانسته و بطور قاطعانه از این نظریه دفاع کرده اند. مردم شناسان نیز به تأیید نظریه آنان پرداخته اند ؛ شیوه جنگ بلوچها ، شکل بینی ، قد و قامت ، رنگ پوست ، استخوان دندانها ، رنگ موها ، رنگ چشمها همه به آریاییها شباهت دارند[11].
دیمز عقیده دارد که بلوچها آریایی هستند که به شدت از نژاد قفقازی تأثیر پذیرفته اند. و محل سکونتشان از اروپای مرکزی و آسیای مرکزی و آسیای صغیر تا ارتفاعات هندوکش را در بر میگرفته است . دیمز می گوید که بلوچها یقینا از فلات ایران در غرب و شمال یعنی در جایی که با دیگر کوچ نشینهای ایران مانند بختیاریها مربوط بودند به مکران و مرزهای هند کوچ کردند . و به عبارت روشنتر منشأ بلوچها را باید در همسایگی دریای خزر جستجو کرد[12] .به احتمال قریب به یقین اولین مرحله مهاجرت پس از سرکوبی توسط انوشیروان می باشد . و از آن تاریخ تا هجوم سلجوقیان بلوچها در نواحی اطراف کرمان می زیستند .دیمز که در توضیح نظریاتش « از ارزشهای تاریخی منابع اسطوره ای و شفاهی بلوچی آگاهی دارد ولی آنها را مبنای موثق تاریخ این نژاد نمی داند واز این جهت آنها را ، با توجه به منابع مستند دیگر مانند شاهنامه فردوسی ، نوشته های مورخان ایرانی ، عرب ، سندی و هندی غنا می بخشد[13]. وی جریان بعدی مهاجرت بلوچ ها را در سه مرحله توضیح می دهد : مرحله اول مصادف بود با کوچ بلوچها از کرمان و استقرار آنها در سیستان و غرب مکران ، همزمان با هجوم سلجوقیان و سرنگونی قدرت دیالمه و غزنویان در ایران است. دومین حرکت کبه مشرق مکران و مرزهای سند صورت گرفت با هجوم چنگیز خان و سرگردانی جلال الدین خوارزمشاه مربوط می شود. علل مهاجرت از سیستان در اشعار اسطوره ای به علت فشار بدرالدین پسر شمس الدین دانسته شده است که از هر یک از چهل و چهار بولاک ( قبیله) بلوچ یک دختر خواسته بود ولی اهالی به جای دختر ، چهل و چهار پسر فرستادند . در مرحله سوم بخشی از بلوچها در جلگه هند ظاهر شدند و این حرکت سوم با هجوم تیمور آغاز شد و بعد با هجوم بابر و ارغونها گسترش یافت[14].
با این اوصاف برخی از دانشمندان متأخر نظریات مختلفی راجع به منشأ نژادی بلوچها ابراز کرده اند که با اختصار به ذکر این نظریات می پردازیم :
1) پانتیجر (pottinger) و خانیکوف (Khanikof) بلوچها را یک نژاد ترکمن به حساب می آورند و از نظر خانیکوف بلوچها به فرقیزها نزدیکند.
2) توماس هولدیچ (sir.T.H.holdich) (1899م) آنها را از نژاد عرب می داند.
3) دکتر بیلو(Dr.Bellow) آنها را از نژاد راجپوت می داند[15].
از میان این نظریات نظریه سامی بودن بلوچها طرفداران بیشتری دارد. که نمایندگان و سخنگویان این نظریه سر توماس هولدیچ و سر هنری روالینسن (sir.H.Rawlinson) می باشند. از میان مورخین بلوچ افرادی مانند محمد سردار خان بلوچ نیز پیرو همین نظریه است .
پرفسور هنری راولینسن می گوید: « بلوچ مفرص بلوس ] بلوص [ که پادشاه بابل بوده است و با «نمرود» پسر «کوش» که در کتاب مقدس ذکر آن شده منطبق می گردد. بلوس ( بلوص) و کوش به مرور ایام تبدیل به کوچ و بلوچ شده و وادی موسوم به کچ (Kach) که انرا کج (Kaj) و یا کیج(Kyeč) نیز می گویند در مقابل همان کلمات به این اسمها نامیده شده . بلوچستان را در زمان ساسانیان کوسون (Kussun) می گفتند که آن هم یحتمل مشتق از کوش بوده است [16].
همچنین سر.تی.اچ. هولدیچ بر اساس روایات اشعار حماسی بلوچی آنها را عرب معرفی می کند[17] . در این که در طول تاریخ بلوچها با اعراب آمیخته باشند شکی نیست. در دوران ساسانیان و به هنگام پادشاهی شاپور ذوالاکتاف ، قبایل بسیاری از اعراب قتل عام و سرکوب شده و بعضی از آنها از شبه جزیره عرب به نقاط دیگر کوچ داده شدند. از جمله بنی بکر ابن وائل که به کرمان تبعید شدند[18] و همچنین در دوران امویان گوره دیگری از اعراب موسوم به ازارقه در زمان یزید بن معاویه به سرپرستی عتبه بن اسود و چند تن دیگر شورش کردند ، آنان هم علی (ع) و هم معاویه را منکر بودند. سرانجام پس از جنگهای فراوان با مهلت بن ابی صفره حکمران عراق از او شکست خوردند و به نواحی بلوچستان و کرمان گریختند و گویند که طوایف عبداللهی ، سابقی ( سابکی) و زیر الدینی و کبول بازماندگان اینانند[19] .شاید اشاره به مهاجرت از حلب بعد از واقعه کربلا در حماسه بلوچی ، در ارتباط با همین کوچه ازارقه به این منطقه باشد . و یا اینکه بلوچها به علت فشار اعراب مسلمان مجبور به مهاجرت در داخل مکران گردیدند . در معرفی و بررسی شعر حماسی چاکر و گوهرام سروده شولان که در این نوشته آمده است ، و به مهاجرت بلوچها از شبه جزیره عربستان نیز اشاره دارد ، به توضیح و تفسیر بیشتر نظریه سامی بودن بلوچها می پردازیم .
بطور کلی می توان گفت که بلوچها آمیزه ای هستند از نژادها و تفکرات آریایی ، بومی ( دراویدینها) ، ترکهای کوشانی ، مغولی و عرب .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] Nyberg H.S, Amanual of pahlavi, Wiesbaden: of Harrassowits, 1974.p.43.
[2] شاهنامه فردوسی ، متن انتقادی ، چاپ مسکو ، 1967 ، جلد 3 ، ص 42.
[3] شاهنامه ، متن انتقادی جلد 4 ، ص 28 .
[4] شاهنامه ، متن انتقادی ، جلد 5 ص 349 تا 346 ، اشعار شماره 1950 تا 1890
[5] همانجا ، بیت شماره 1949
[6] شاهنامه ، متن انتقادی ريال جلد 8 ، ص . ص 75و74.
[7] شاهنامه ، جلد 8 ، ص 168.
[8] نگاه کنید به فتوح البلدان بلاذری ، ترجمه دکتر محمد توکل ، نشر نقره ، چاپ اول 1367 ، ص 382 و همچنین به حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، مؤلف ناشناخته به کوشش منوچهر ستوده ، کتابخانه طهوری 1362 ص 127.
[9] بلاذری ، همان کتاب 605 .
[10] رضا دانشور ، همانجا ، ص ص 15 و 14
[11] لانگورث دیمز ، قبایل بلوچ ، ترجمه کامل القادری ، انتشارات مستر ریپرنتس ، چاپ دوم 1990 ، ص9.
[12] ا.ح. هوشنگ ، بررسی دیمز از نژاد بلوچ ، شوهاز شماره 3و2 ص.ص 191 و 190
[13] همانجا ، ص 189 .
[14] همانجا ص ص 194 و 193
[15] همانجا ، ص 190
[16] سرپرستی سایکس ، همان کتاب ، ص 127.
[17] دیمز ، بلوچ قبایل ، ص9
[18] ابوعلی محمد بن محمد بن بلعمی ، تاریخ بلعمی به تصحیح ملک الشعرای بهار و کوشش محمد پروین گنابادی ، کتابفروشی زوار ، جلد 2 ، ص 909 .
[19] احمد علی خان وزیری ، تاریخ کرمان ، به کوشش دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی ، انتشارات علمی ، 1364 ، جلد 1 ، ص ص 288 تا 282 ، همچنین در مورد ازارقه به روضه الصفا ، میرخواند ، جلد 3 ، انتشارات پیرزو ، ص ص 217-216 ، 258 تا 260 و 272 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++.. هذا الموقع يتكلم عن جوانب من تاريخ بلوجستان نفي ذو الأكتاف العرب الى كرمان هذه المدينة التي تحاول انت والفرس ان تفصله عن قبائل البلوش وتكلم عن استيطان العرب القديم .. ولم يرجع هؤلاء البلوش لا للآثار ولا للاساطير .. بل نقلوا كل ماذكر عن تاريخ بلوجستان .. والموقع فيه اقسام عن التاريخ .. ومن سكن هذه المناطق في العصور الحجرية والعصور الأخرى .. وايضا تكلم عن علاقة المنطقة بحضارات الهند وسومر في بعض مواضيعه .. وتكلموا عن الفقس والبلوص عن مكا ومكران
التعديل الأخير تم بواسطة ابن الفاتحين العرب ; 25-12-2008 الساعة 04:16 AM.
|